کد مطلب:5529 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:137

آثار رسالت پیامبر
مشیّت الهی بر این بود كه از گریبان تاریكی، سپیده شكافته شود و آفتاب تابناك پیامبرصلی الله علیه وآله طلوع كند.

این حادثه مبارك، به راستی انفجار نور در قلب تاریكی ها و فریادی در خاموشی ها و هشداری در اوج غفلت ها بود.

عظمت و اعجاز این حركت بزرگ و توفنده را می توان با مطالعه كارنامه جهان پیش از بعثت به دست آورد.

قرن ششم میلادی را باید عصر حاكمیت سیاهی و تباهی نامید، چرا كه در آن زمان ابرهای متراكم نادانی، سایه شوم و سنگین خود را بر زندگی بشر افكنده بود و جوامع آن روز در تنگناهای اقتصادی و اجتماعی مرگباری قرار داشتند، لیكن سنت تاریخ و قانون طبیعت و مشیّت حق تعالی، همواره به اثبات رسانیده كه در چنین مقاطع حساس و یأس آور است كه روشنایی و امید از اعماق ظلمت و یأس پیدا می شود و بهار سبز و خرم از دل زمستان سرد و بی جان متولد می گردد.

در آن عصر بود كه پیام روح بخش بعثت رسول اكرم صلی الله علیه وآله بر كالبد افسرده و مرده جهان دمیده شد كه پانصد سال و به نقلی هفتصد سال از ظهور عیسی بن مریم گذشته بود. در این فاصله ممتد، كسی به پیامبری مبعوث نگردید.

حضرت علی علیه السلام در این باره فرمود:

خداوند متعال، پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله را هنگامی فرستاد كه از عصر پیامبران پیشین مدت زمان بسیاری سپری شده بود و ملت ها در خواب عمیقی فرو رفته بودند. فتنه و فساد، جهان را از كران تا كران فرا گرفته بود و اعمال زشت و پلید رواج محسوسی داشت. آتش جنگ همه جا شعله ور بود و دنیا، چهره های بی فروغ و پر از مكر و فریب به خود گرفته بود. برگ های درخت زندگی زرد و پژمرده گشته و از میوه آن خبری نبود. آب حیات (معنوی و اخلاقی) فرو خشكیده و نشانه های هدایت، كهنه و خراب، و پرچم هدایت، سرنگون گشته و بیرق های پستی و گمراهی همه جا در اهتزاز بود. زندگی با سیمایی كریه و عبوس با اهل دنیا روبرو بود. میوه درختش، فتنه و خوراكش، مردار و بر (دل های مردم وحشت و اضطراب و بر برون آنان شمشیر حاكم بود... [1]

پیامبر خاتم صلی الله علیه وآله كه پیام آور رحمت بود، در راه چنین پاسخی به انسانیت، جامعه ای را بنیاد گذارد تا احكام اجتماعی، اقتصادی، سیاسی، نظامی، اخلاقیات فردی و معنویات روحی، حقوق و معنویت، فرهنگ و رسوم اجتماعی، روابط فردی و جمعی، تزكیه نفس، تعلیم و تربیت، بهداشت و آداب معاشرت را در جامعه بنا نهد.


[1] أَرْسَلَهُ عَلَي حِينِ فَتْرَةٍ مِنَ الرُّسُلِ وَ طُولِ هَجْعَةٍ مِنَ الأُمَمِ وَ اعْتِزَامٍ مِنَ الْفِتَنِ وَ انْتِشَارٍ مِنَ الأُمُورِ وَ تَلَظٍّ مِنَ الْحُرُوبِ وَ الدُّنْيَا كَاسِفَةُ النُّورِ ظَاهِرَةُ الْغُرُورِ عَلَي حِينِ اصْفِرَارٍ مِنْ وَرَقِهَا وَ إِيَاسٍ مِنْ ثَمَرِهَا وَ اغْوِرَارٍ مِنْ مَائِهَا قَدْ دَرَسَتْ مَنَارُ الْهُدَي وَ ظَهَرَتْ أَعْلامُ الرَّدَي فَهِيَ مُتَجَهِّمَةٌ لأَهْلِهَا عَابِسَةٌ فِي وَجْهِ طَالِبِهَا ثَمَرُهَا الْفِتْنَةُ وَ طَعَامُهَا الْجِيفَةُ وَ شِعَارُهَا الْخَوْفُ وَ دِثَارُهَا السَّيْفُ.

فَاعْتَبِرُوا عِبَادَ اللَّهِ وَ اذْكُرُوا تِيكَ الَّتِي آبَاؤُكُمْ وَ إِخْوَانُكُمْ بِهَا مُرْتَهَنُونَ وَ عَلَيْهَا مُحَاسَبُونَ وَ لَعَمْرِي مَا تَقَادَمَتْ بِكُمْ وَ لا بِهِمُ الْعُهُودُ وَ لا خَلَتْ فِيَما بَيْنَكُمْ وَ بَيْنَهُمُ الأَحْقَابُ وَ الْقُرُونُ وَ مَا أَنْتُمُ الْيَوْمَ مِنْ يَوْمَ كُنْتُمْ فِي أَصْلابِهِمْ بِبَعِيدٍ». نهج البلاغه، خطبه 88، ص281.